ادامه زندگی

ساخت وبلاگ

آخرذیحجه را با پایان بردن حج و محرم را با واقعه غم انگیزآن شروع می کنیم ، ولی هرکدام ازپیامی حکایت می کند  که قران ، با کلمات ، سفارش کرده است .در طول حج قران را باید تمام کنند و در ایام محرم نیز  باید قران را بپایان ببریم پس بیاییم اکنون درسی از پایان قران بیاموزیم. آخرین کلمات قران از خطری سخن می گوید و آخرین حرکات حج از رمی و عاشورا ، نفی تمام رب های مردم ساخته  !!

در پایان قران خطاب به پیامبر ابراهیمی که از این شر بهراس !! قران پایان گرفته وخطر پایان نگرفته است ! رسالت پیروز مندانه پایان گرفته است نبوت پایان گرفته و خطر پایان نگرفته است .

شگفتا ! قران به دو سوره پایان می گیرد که هر دو سخن از یک پناه بردن از شر است ! هردو ، خداست که می ترساند وکسی را که می ترساند ، ختم کنندۀ رسالت توحید در تاریخ است و تکمیل کنندۀ رسالت توحید در تاریخ است . در پایان حج و بعد از یاد آوری واقعه محرم بگذار پایان قران را بخوانیم ببینیم که رسالت پیامبر  پیروز ما در چه خطری است؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قل : "قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ" ) پناه می برم به خداوند سپیده ،

"مِن شَرِّ مَا خَلَقَ "  از شر آنچه آفریده است

" وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ " و از شر ظلمت ، آنگاه که همه چیز را فراگیرد ،

"وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ  " واز شر آنها که در عقده ها می دمند و رشته پیمان ها و پیوند ها و عزیمت هر را می گسلند ،

ودر پایان )

 " وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ"  واز شر حسود ، آنگاه که حسادت ورزد !

در اینجا سخن از دشمن خارجی است دشمن های خارجی خارج از ملت من ، کشور من ، خود من ، آنچه عینی و آشکار و جنگ رویاروی است .

تاریکی ها وتباهی ها و پلیدی ها که همچون شب می رسد و بر تنگۀ منی خیمۀسیاه می زند ، همچون سیل فرو می ریزد و درۀ منی را لبریز می کند همه جا را پر می کند ، همه چیز را می آلاید ، روشنایی عرفات را روشن بینی مشعر را ایمان و ایده آل منی را همه به لجن می کشد غرق می کند آنچنان که در" منی" یی و نمی بینی در "منی "یی ونمی فهمی عشق داری و معشوق را نمی شناسی ، ایمان داری و مقصود را نمی یابی ، اسماعیلت را ذبح می کنی اما نه در قربانگاه توحید که در پای طاغوت ، ظلمت بیداد می کند !

" غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ " !

و توطئه ها ، پنهان و آشکار ، جادوگران سیاست ، افسونکاران اندیشه و دمندگان سحر وورد خوانان فریب که تفرقه میافکنند ، دشمنی می پراکنند ، شایعه می سازند ، تخم کینه می کارند ، دست های گره خورده را مشت های گره کرده می نمایند ، رشته را پاره می کنند ، شیرازه ها را می گسلند برادران را دشمن می کنند و دشمنان را برادر می نمایند در عقده ها دم جادو می دمند در پیوند ها تیغ جدائی می نهند اراده ها را فلج می کنند ایمانها را تباه و تصمیم ها را سست و پیمانها را گسسته پیکره دین را فرقه فرقه و پیکر یک امت را قطعه قطعه و هر فرقه ای را هر قطعه ای را لقمه ای در چنگ و دندان غاسق! که نفاثه هاکارگزاران غاسق اند چه جادوگران در پناه شب کار می کنند و برای شب کار می کنند !

وبالاخره حسود ، اما نه آنگاه که حسدش را فرو می خورد چون او یک بیمار است ، بیماری خود آزار بلکه آنگاه که حسد می ورزد ! و این نه غاسق بیگانه ای ستمکار ، صریح ، به زور و نه نفاثه : کارگزار پنهانکار و بد اندیش غاسق به مزد ، که خودی و دوست وهمدرد  وهم صف و نه دشمن ونه مزدور دشمن ، که او دوست می زند و دشمن نیست ابزار نفاثه هانیست دستش به خون آغشته نیست بد می کند بدبین نیست در راه دوست چاه می کند نه با غرض بلکه با مرض ! شوم ترین علاج ناپذیر ترین مرض : حسد!

عقده ای که انقلاب های پیروز را در هم می شکند می توان خیمۀ سایه غاسق را در منی درید و لانه های نفاثه را یافت وازمنی راند ، اما حسود را چه کنیم کو؟  زخود به رنج و او خودی است که آلت غاسق و بازیچه نفاثات غاسق است !

واین است که درمنی تثلیث و سه طاغوت !

جمره اول: غاسق ، سلطه شب و ظلمت و ظلم

جمره دوم: نافث ،کارگزارانش : افسونگران تفرقه افکن و تباه کنندگان اندیشه و اخلاق و آگاهی

جمره سوم حاسد ستون پنجم غاسق و بازیچۀ ناخود آگاه نافث دوستی در خدمت دشمن .

بگذار فلق سرزند شکافندۀ صبح ، نهر سپید نور را بر تنگۀ منی بریزد تیغ آفتاب که خیمۀ غاسق را چاک زند تا سلطه ظلمت و ظلم از فراز منی بر چیده شود و نفاثه های پنهان درپناه غاسق را از صخره و غار های منی تارانده شوند و در پایان قدرت شب و حیلۀ افسونگران شب که نبود ، عقده های حاسد نیز بسته می ماند و بی آزار در عمق بیماران دوست مدفون باشد !

چون این همه شب است این سه شر سیه کاران شب هستند بگذار شب بمیرد

بگذار سپیدۀ صبح سر زند

ای خداوند سپیده دم ! رب فلق

( بر گرفته از حج زیبا ترین روح همبستگی- دکتر علی شریعتی –ص210)

مثنوي من...
ما را در سایت مثنوي من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iba92mehre بازدید : 131 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:01