هرقدم زین آب تازی دورتر
دو دوان سوی سراب با غرر
عین آن عزمت حجاب آن شده
که بتو پیوسته است و آمده
بس کسا عزمی بجائی می کند
از مقامی کان غرض دروی بود
دید لاف و خفته می ناید بکار
جز خیالی نیست دست ازوی بدار
خوابناکی لیک هم بر راه خسب
الله الله بر ره الله خسب
هر چه در عشق مادیات گام برداریم و بدویم ، همان عشق و تصمیم حجابی به دیدگانمان می زند که نمی توانیم حتی خود آن مادیات را هم صحیحی تر ببینیم . از این خواب و خیال باید دست برداشت واگر هم احساس خواب آلودگی کردیم در سر راهی بخوابیم که کاروانیان منزلگه الهی از آنجا عبور می کنند.
می گوید ای انسان ، ای تکاپوکننده ی مشتاق و و دلباخته ی امور مادی که روح انسانی و حتی زندگی حقیقی خودرا فدای بزرگ کردن «خود»نموده ای بدان و حقیقت را بپذیر که هر موفقیتی که در آرمانهای مادی نصیب تو شود وتو را بخودمشغول می دارد ، غیر از سراب نیست .
و آن هدفهایی که دست پیدا می کنید ولذت بخش است سرگرم کننده و موقتی است زیرا هیچ نقل و باده ای در سفره ی گسترده ی مادیات بدون شرنگ های درونی و بیرونی کام انسان ها رابهره ور نمی سازد این نکته مهم است که عزم واراده و اشتیاق به امور مادی مانند پدیده های بیرونی نیست که انسان بتواند آنها را مورد بررسی قرار دهد و ارزیابی کند ودر صورتی که نا شایستگی های آن را دریافت کند دستش بدان آلوده نکند ابتدا اشتیاق و عزم انسان بر اساس تمایلات عادی طبیعی است که تنها اشیاء بیرونی را به درون آدمی مربوط می سازد و سپس اندک اندک به صورت قشر سطح روان آدمی در می آید و پرده ی ضخیمی میان انسان و واقعیات می گردد . دیگر امور مادی هویت و ارزش واقعی خود را خارج از ذات نشان نخواهد داد چون آن پرده ی ضخیم مرز حقیقی ذات درونی و بیرونی را محو نابود کرده است ودرون وبیرون ، ذات و خارج از ذات ، ذهنی و عینی همه مهم درهم مخلوط می شود واز این آمیزش یک زنگی یک بعدی بوجود می آید که نام آن ار جز زندگی رنگ پریده و جامد متحرک نمی توان معرفی کرد .
بسیار خوب میخواهید زندگی خواب آلود داشته باشی بیداری با مزاجتان نمی سازد و هشیاری را حماقت می دانید !!
بروید خوابگاهی را انتخاب کنید که احتمال بیدار شدنتان باشد . اگر اندکی از حس زندگانی در وجودتان باقی مانده باشد ، وجدان پاکتان شما را به خوابگاهی می کشاند که گذر گاه بیداران و هشیاران است .
بیداران قافله ی انسانها هر راهی را که به سوی هدف اعلای هستی در پیش داشته باشند ، وظیفه ی الهی خود می دانند که بر بالین خواب رفتگان فرود آیند و سر و صورت آنان را نوازش کنندو با خود همراه سازند
خوابناکی لیک هم بر راه خسب
الله الله بر ره الله خسب
( برگرفته از جلد10 تفسير ونقد و تحليل مثنوي جلالدين محمد مولوي – محمد تقي جعفري- ص 597 )
مثنوي من...برچسب : نویسنده : iba92mehre بازدید : 140