مثنوي من

متن مرتبط با «ديوار» در سایت مثنوي من نوشته شده است

كلوخ انداختن تشنه از سر ديوار

  • ديوار بلندي بر كنار جوي آبي قرار داشت ، تشنه ي دردمندي روي آن ديوار نشسته بود . چه تشنه اي ؟ تشنه اي زار و نزار و جوينه ي سيراب شدن ، عاشق آب ، مست آب ، در عين حال بيگانه از آنچه كه در پيرامون او مي گذشت ، او قراري نداشت مضطرب و پريشان بود . مانعي از وصول او به آب جز همان ديوار كه رويش نشسته بود وجود نداشت ، او مانند آن ماهي بود كه از آب كنار بيفتد و چشمانش به آب خيره شود. در همين حال پريشاني و زاري ناگهان خشتي را از ديوار كند و در آب انداخت ، صدائي از آب در گوش او طنين انداز شد ، اين صدا مانند يك گوينده ي شيرين سخن اورا خطاب مي كرد ، چه خطابي ، خطاب محبوب شيرين و نگار دلربا . بانگ روح افزاي آب اورا مانند باده ي خوشگوار مست ساخت . زيبائي و لذت بار بودن صداي آب اورا تحريك كرد و چنان اشتياقي در او بوجود آورد كه تشنه ي دردمند پي در پي خشت ها را مي كند و در آب مي انداخت . آب با آن صداي دلنشين زمزمه ي ديگري داشت ، در آن زمزمه به آن تشنه ي بينوا مي گفت: مقصودت از انداختن خشت در من چيست ؟ توكه به من نمي رسي ، صداي من هم كه تو را سيراب نمي كند اين چه تقلا و كوشش بيهوده است ؟! تشنه جواب مي دهد : اي آب عزيز ، در اين خشت اندازي دو نتيجه و فايده وجود دارد : فايده اول – شنيدن صداي هاي دلنشين تست كه براي تشنگان همچون ابري متراكم از قطرات باران است . بانگ تو مانند بانگ اسرافيل در مقدمه ي رستاخيز است كه مرده ها را حيات مي بخشد و ....فايده دوم – اين است كه هرچه از خشت ها مي كنم و به آب مي اندازم به آب نزديك تر مي شوم زيرا هر چه از خشت هاي ديوار كم مي شود راه من به مقصود نزديك تر مي گردد . آري پستي اين ديوار وسيله ي نزديكي من به آب و جدا شدن خشت ها از ديوار موجب وصال من خواهد شد .كندن خشت ها خ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها